خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طراحی کردن
[فعل]
planen
/ˈplaːnən/
فعل گذرا
[گذشته: plante]
[گذشته: plante]
[گذشته کامل: geplant]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
طراحی کردن
طرح ریزی کردن، برنامه ریزی کردن
1.Wir haben geplant, diesmal im Urlaub nach Österreich zu fahren.
1. ما برنامهریزی کردیم که این بار تعطیلات به اتریش برویم.
etwas (Akk.) planen
چیزی را برنامه ریزی کردن
ein Projekt planen
پروژهای را برنامهریزی کردن
gut/genau/... planen
خوب/دقیق/... برنامهریزی کردن
Die Reise war gut geplant.
سفر به خوبی برنامه ریزی شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
plane
plan
plakette
plakat
plagiat
planet
planieren
planierraupe
planke
planmäßig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان