خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کتاب راهنما
2 . مشاور
[اسم]
der Ratgeber
/ˈʀaːtˌɡeːbɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Ratgeber]
[ملکی: Ratgebers]
1
کتاب راهنما
1.ein nützlicher Ratgeber für Heimwerker
1. یک کتاب راهنمای کاربردی برای کارهای خانه
2
مشاور
راهنما
مترادف و متضاد
Anleiter
Berater
Betreuer
1.Du scheinst schlechte Ratgeber zu haben.
1. به نظر میرسد که راهنمای بدی داری.
2.Er war der Ratgeber des Präsidenten.
2. او مشاور رئیسجمهور بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
ratespiel
ratenzahlung
raten
rate
rat
rathaus
rathausplatz
ratifizierung
ration
rational
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان