خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نصیحت
[اسم]
der Ratschlag
/ˈʀaːtˌʃlaːk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Ratschläge]
[ملکی: Ratschlag(e)s]
1
نصیحت
توصیه
1.Danke, dein Ratschlag hat mir sehr geholfen.
1. ممنون، پیشنهاد تو خیلی به من کمک کرد.
2.Meine Tochter nimmt meine Ratschläge nicht an.
2. دختر من نصیحت من را قبول نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ratsam
ratlosigkeit
ratlos
rationieren
rationell
ratte
ratzfatz
rau
raub
raubbau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان