خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منعکس کردن
2 . فکر کردن
[فعل]
reflektieren
/ʁeflɛkˈtiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: reflektierte]
[گذشته: reflektierte]
[گذشته کامل: reflektiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
منعکس کردن
بازتابیدن
1.Ein Spiegel reflektiert Licht.
1. یک آینه نور را منعکس میکند.
2.Sein Lächeln reflektiert seine Disposition.
2. لبخندش آمادگیاش را منعکس میکند. [نشان میدهد.]
2
فکر کردن
تأمل کردن
مترادف و متضاد
nachdenken
nachsinnen
überlegen
über etwas (Akk.) reflektieren
درباره چیزی فکر کردن
1. Wir müssen genau über dieses Thema reflektieren.
1. ما باید بهطور دقیق درباره این موضوع فکر کنیم.
2. Wir werden später über das Problem reflektieren.
2. ما بعداً راجع به این مشکل فکر خواهیم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
referieren
referenz
referendar
referat
reet
reflex
reflexion
reflexiv
reflexivpronomen
reform
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان