خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازتاب
2 . واکنش غیرارادی
[اسم]
der Reflex
/ʁeˈflɛks/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Reflexe]
[ملکی: Reflexes]
1
بازتاب
انعکاس
مترادف و متضاد
Spiegelung
Widerschein
1.An der Zimmerdecke entstanden Reflexe des Sonnenlichts.
1. روی سقف اتاق بازتابی از نور خورشید ایجاد شد.
2.Die Reflexe der Sonne auf der nassen Straße störten ihn sehr bei der Fahrt.
2. بازتاب خورشید بر خیابان خیس آنها را هنگام رانندگی خیلی اذیت میکرد.
2
واکنش غیرارادی
رفلکس
1.Dann wollen wir mal Ihre Reflexe überprüfen, meinte der Arzt.
1. منظور دکتر این بود که سپس ما میخواهیم یکبار واکنش او را امتحان کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
reflektieren
referieren
referenz
referendar
referat
reflexion
reflexiv
reflexivpronomen
reform
reformation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان