خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیپ
[اسم]
der Reißverschluss
/ˈʀaɪ̯sfɛɐ̯ˌʃlʊs/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Reißverschlüsse]
[ملکی: Reißverschlusses]
1
زیپ
1.Ich zog den Reißverschluss meiner Jacke hoch.
1. من زیپ کتام را بالا کشیدم.
2.Irgendwas stimmt mit meinem Reißverschluss nicht.
2. یک چیزی درباره زیپ من درست نیست. [زیپام درست کار نمیکند.]
3.Leider ist der Reißverschluss kaputt.
3. متاسفانه، زیپ خراب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
reißerisch
reißend
reißen
reißbrett
reiseverkehrskaufmann
reißverschlusssystem
reißleine
rekeln
reklamation
reklame
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان