خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خام
[صفت]
roh
/ʀoː/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: roher]
[حالت عالی: rohsten]
1
خام
نپخته
مترادف و متضاد
ungebraten
ungekocht
1.Du kannst das nicht essen. Das Fleisch ist noch roh.
1. تو نمیتوانی آن را بخوری. این گوشت هنوز خام است.
2.Steaks schmecken am besten, wenn sie innen noch etwas roh sind.
2. استیک زمانی خوشمزهتر است که هنوز داخل (آن) تقریاً خام باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
roggenbrot
roggen
rogen
rodriguez
roden
rohr
rohstoff
rohstoffsicherheit
rokoko
rolladen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان