خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمودار
[اسم]
das Schaubild
/ʃˈaʊbɪlt/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Schaubilder]
[ملکی: Schaubild(e)s]
1
نمودار
مترادف و متضاد
Diagramm
Illustration
1.Das Lehrbuch enthält 20 farbige Schaubilder.
1. این کتاب آموزشی شامل 20 نمودار رنگی است.
2.Das Schaubild zeigt die Umsatzentwicklung der letzten fünf Jahre.
2. این نمودار، توسعه فروش در 5 سال گذشته را نشان میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
exfrau
hauptverkehrsader
landeskundlich
herausfiltern
herumhüpfen
68er
auf etwas aus sein
etwas auf sich zukommen lassen
mangelerscheinung
genussorientiert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان