1 . تاب (بازی)
[اسم]

die Schaukel

/ˈʃaʊ̯kl̩/
قابل شمارش مونث
[جمع: Schaukeln] [ملکی: Schaukel]

1 تاب (بازی)

  • 1.Ich sehe eine Schaukel am Baum dort draußen.
    1. آن بیرون، من بر روی درخت یک تاب می‌بینم.
  • 2.Meine Tochter sitzt auf der Schaukel im Garten.
    2. دخترم روی تاب در حیاط نشسته‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان