خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چککارت
[اسم]
die Scheckkarte
/ˈʃɛkˌkaʁtə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Scheckkarten]
[ملکی: Scheckkarte]
1
چککارت
کارت نقدی
1.Ich habe die Rechnung vorhin mit der Scheckkarte bezahlt.
1. من کمی پیشتر، صورتحسابها را با چککارت پرداختم.
تصاویر
کلمات نزدیک
scheck
schaffen
schauspielhaus
schaubild
schausteller
scheckkartenformat
scheel
scheffeln
scheibe
scheibenwischer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان