[اسم]

das Schau­bild

/ʃaʊ̯bɪlt/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Schaubilder] [ملکی: Schaubild(e)s]

1 نمودار دیاگرام

  • 1.Das Schaubild zeigt die Umsatzentwicklung der letzten fünf Jahre.
    1. نمودار رشد گردش مالی در پنج سال اخیر را نشان می‌دهد.
  • 2.ein Schaubild des menschlichen Körpers
    2. یک دیاگرام از بدن انسان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان