Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نمایش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Schauspiel
/ˈʃaʊ̯ˌʃpiːl/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Schauspiele]
[ملکی: Schauspiel(e)s]
1
نمایش
نمایشنامه، تئاتر
1.Der Zirkus bot dem Publikum ein atemberaubendes Schauspiel.
1. سیرک برای تماشاگران یک نمایش نفسگیر اجرا کرد.
2.Viele Schauspiele von Schiller werden auch heute noch aufgeführt.
2. بسیاری از نمایشهای شیلر امروزه نیز هنوز اجرا میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schaurig
schauplatz
schaumig
schaumgummi
schaum
schauspieler
schauspielhaus
schausteller
schaubild
schauspielhaus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان