1 . غذای خوب خوردن
[فعل]

schlemmen

/ˈʃlɛmən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: schlemmte] [گذشته: schlemmte] [گذشته کامل: geschlemmt] [فعل کمکی: haben ]

1 غذای خوب خوردن

مترادف و متضاد schwelgen verspeisen verzehren
  • 1.Gestern Abend schlemmten wir in einem Dreisternerestaurant.
    1. ما دیروز عصر یک غذای خوب در یک رستوران سه‌ستاره خوردیم.
  • 2.Hier können die Gäste in edler Atmosphäre schlemmen und genießen.
    2. در این‌جا مهمانان می‌توانند در یک فضای عالی غذای خوب بخورند و لذت ببرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان