خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلزون
[اسم]
die Schnecke
/ˈʃnɛkə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schnecken]
[ملکی: Schnecke]
1
حلزون
1.Die Schnecke zog ihren Kopf in ihr Häuschen zurück.
1. حلزون سر خود را در لاکش میکشد.
2.Schnecken leben an Land und im Wasser.
2. حلزونها در خشکی و آب زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schnauzen
schnauze
schnaufen
schnauben
schnarchen
schneckenhaus
schnee
schneebedeckt
schneeschuhwanderer
schneeschuhwandern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان