خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برف
[اسم]
der Schnee
/ʃneː/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Schnees]
1
برف
1.Im Februar gibt es oft viel Schnee.
1. در فوریه معمولاً برف زیادی هست [برف زیادی میبارد].
2.Zum Skifahren gibt es leider nicht genug Schnee.
2. متأسفانه برف کافی برای اسکیکردن وجود ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schneckenhaus
schnecke
schnauzen
schnauze
schnaufen
schneebedeckt
schneeschuhwanderer
schneeschuhwandern
schneewittchen
schneidbrenner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان