خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچ
[اسم]
die Schraube
/ˈʃʁaʊ̯bə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schrauben]
[ملکی: Schraube]
1
پیچ
1.Ich konnte das Rad nicht wechseln. Die Schrauben waren zu fest.
1. من نمی توانستم چرخ را عوض کنم. پیچ ها خیلی سفت بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schrankwand
schranktür
schrankschlüssel
schranke
schrank
schrauben
schraubenzieher
schrebergarten
schreck
schrecken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان