خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آهن قراضه
2 . چرت و پرت
[اسم]
der Schrott
/ʃʀɔt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Schrotte]
[ملکی: Schrott(e)s]
1
آهن قراضه
اوراق
1.Mein Bruder verkaufte sein altes Auto als Schrott.
1. برادرم ماشین قدیمیاش را به عنوان اوراق فروخت.
2.Schrott kann man einschmelzen und dann das Metall wieder verwerten.
2. آهن قراضه را میتوان ذوب کرد و دوباره فلز را مورد استفاده قرار داد.
2
چرت و پرت
مزخرف
1.Wenn ich müde bin, rede ich manchmal Schrott.
1. من بعضی اوقات چرت و پرت میگویم وقتیکه خسته هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
schroten
schrot
schroff
schritt
schrillen
schrottreif
schrubben
schrubber
schrulle
schrumpelig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان