خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سخت کار کردن
[فعل]
schuften
/ˈʃʊftn̩/
فعل ناگذر
[گذشته: geschuftet]
[گذشته: geschuftet]
[گذشته کامل: schuftete]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
سخت کار کردن
بهشدت کار کردن
مترادف و متضاد
ackern
malochen
1.Die Arbeiter schufteten die ganze Nacht, um den Auftrag fertigzustellen.
1. کارگران تمام شب را بهشدت کار کردند تا وظیفه را به پایان برسانند.
2.Wir mussten ziemlich schuften, um rechtzeitig fertig zu werden.
2. ما باید نسبتاً سخت کار میکردیم تا (آن را) بهموقع تمام کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
schuft
schubsen
schubs
schublade
schuber
schufterei
schuh
schuhgeschäft
schuhkarton
schuhwerk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان