خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدبین بودن
[فعل]
schwarzsehen
/ˈʃvaʁʦˌzeːən/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: sah schwarz]
[گذشته: sah schwarz]
[گذشته کامل: schwarzgesehen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
بدبین بودن
سیاه دیدن
1.Bei diesem Wirtschaftsgeschehen kann man für die Zukunft nur schwarzsehen.
1. با این اتفاقات اقتصادی فقط میتوان به آینده بدبین بود.
2.Und wo Korruption herrscht, muss man für den Umweltschutz allerdings schwarzsehen.
2. و آنجایی که فساد حکم میراند، البته که باید به حفاظت از محیط زیست بدبین بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
schwarzfahren
schwarzbrot
schwarz-weiß
schwarz
schwarte
schwarzwald
schwatzen
schwatzhaft
schwatzhaftigkeit
schweben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان