خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خودکشی
[اسم]
der Selbstmord
/ˈzɛlpstˌmɔʁt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Selbstmorde]
[ملکی: Selbstmord(e)s]
1
خودکشی
1.Man weiß nicht, ob es ein Unfall oder ein Selbstmord war.
1. نمی دانیم که این یک حادثه بوده یا یک خودکشی.
تصاویر
کلمات نزدیک
selbstbewusstsein
selbstbewusst
selbstbedienung
selbstbediengung
selbstachtung
selbstständig
selbstständigkeit
selbstverliebt
selbstversorgung
selbstverständlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان