خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مستقل
2 . خوداشتغال
[صفت]
selbstständig
/ˈzɛlpstʃtɛndɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: selbstständiger]
[حالت عالی: selbstständigste-]
1
مستقل
1.Er ist selbstständig.
1. او مستقل است [زندگی مستقلی دارد].
2.Wir suchen eine Sekretärin, die selbstständig arbeiten kann.
2. ما به دنبال یک منشی هستیم که بتواند مستقل کار کند.
2
خوداشتغال
خویشفرما
1.Bist du angestellt oder selbstständig?
1. تو کارمند هستی یا خوداشتغال؟
2.Jetzt bin ich angestellt. Früher war ich selbstständig .
2. حالا من کارمند هستم. قبلاً خوداشتغال بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
selbstmord
selbstbewusstsein
selbstbewusst
selbstbedienung
selbstbediengung
selbstständigkeit
selbstverliebt
selbstversorgung
selbstverständlich
selbstverteidigung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان