خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنترل صدا
[اسم]
der Soundcheck
/sˈaʊndçɛk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Soundchecks]
[ملکی: Soundchecks]
1
کنترل صدا
1.Ich muss ein Soundcheck machen.
1. من باید صدا را کنترل کنم.
2.Wir weckten die Stadt mit unserem Soundcheck und das Konzert war großartig.
2. ما شهر را با کنترل صدا بیدار کردیم، کنسرت بینظیر بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
lampenfieber
volljährigkeit
hüttenbuch
stirnlampe
antransportieren
kreuz und quer
riesengroß
um...herum
mauerbau
luftbrücke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان