خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوک
[اسم]
die Spitze
/ˈʃpɪʦə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: spitzen]
[ملکی: spitze]
1
نوک
قله
1.Der Designer steht immer an der Spitze der Mode.
1. طراح همواره در نوک (هنر) مد قرار دارد. [جلودار (فرهنگ) مد است.]
2.Der Gipfel ist die Spitze eines Berges.
2. قله (کوه)، نوک یک کوه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
spitz
spital
spirituskocher
spiritus
spirituose
spitzel
spitzen
spitzenkraft
spitzenpreis
spitzensportler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان