خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افشاندن
[فعل]
sprühen
/ˈʃpʁyːən/
فعل گذرا
[گذشته: sprühte]
[گذشته: sprühte]
[گذشته کامل: gesprüht]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
افشاندن
اسپری کردن، پاشیدن
1.Haarspray sprühen
1. افشانه مو را اسپری کردن
2.Ich sprühte das Wasser auf die Blätter der Rose.
2. من آب را بر روی برگهای رز افشاندم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sprühdose
sprössling
sprödheit
spröd
sprungschanze
sprühregen
spucke
spucken
spuk
spuken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان