خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مربی (ورزشی)
[اسم]
der Trainer
/ˈtʀɛːnɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Trainer]
[ملکی: Trainers]
[مونث: Trainerin]
1
مربی (ورزشی)
مترادف و متضاد
coach
1.Die Mannschaft bekommt für die nächste Saison einen neuen Trainer.
1. تیم برای فصل بعدی، یک مربی جدید میگیرد [استخدام میکند].
2.Ich finde unseren Trainer sehr nett.
2. بهنظرم مربیمان خیلی بامحبت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
trainee
tragödie
tragweite
tragisch
tragikomisch
trainieren
training
trainingsplan
trainingsanzug
trakt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان