1 . حومه
[اسم]

die Umgebung

/ʊmˈɡeːbʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Umgebungen] [ملکی: Umgebung]

1 حومه اطراف

مترادف و متضاد Umfeld Umkreis Umland
  • 1.Die Umgebung der Stadt ist sehr schön.
    1. حومه شهر بسیار زیباست.
  • 2.In der Umgebung von Berlin kann man schöne Ausflüge machen.
    2. در حومه (شهر) برلین آدم می تواند گشت‌وگذارهای خوشی داشته باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان