1 . بازنویسی کردن 2 . طوری دیگر بیان کردن
[فعل]

umschreiben

/ʊmˈʃʀaɪ̯bn̩/
فعل گذرا
[گذشته: umschrieb] [گذشته: umschrieb] [گذشته کامل: umschrieben] [فعل کمکی: haben ]

1 بازنویسی کردن اصلاح کردن

مترادف و متضاد ändern umändern umarbeiten
  • 1.Er hat einige Kapitel des Buches noch einmal umgeschrieben.
    1. او چند فصل از این کتاب را یک‌بار دیگر بازنویسی کرد.
  • 2.Man kann es nicht übersetzen, man muss es umschreiben.
    2. نمی‌توان این را ترجمه کرد، آدم باید این را بازنویسی کند.

2 طوری دیگر بیان کردن به بیان دیگر گفتن

مترادف و متضاد paraphrasieren
  • 1.Er hat versucht, den schwierigen Begriff zu umschreiben.
    1. او تلاش کرد که کلمه سخت را طوری دیگر بیان کند.
  • 2.Sie hat das unschöne Wort umschrieben.
    2. او لغت ناپسند را طوری دیگر بیان کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان