خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبهم
[صفت]
undeutlich
/ˈʊnˌdɔɪ̯tlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: undeutlicher]
[حالت عالی: undeutlichsten]
1
مبهم
تار، ناواضح
1.Er sah das vorfahrende Auto im Nebel nur undeutlich.
1. او ماشین در حال حرکت در مه را تنها به صورت ناواضح دید.
تصاویر
کلمات نزدیک
undenkbar
undankbar
undank
und so weiter
und
undicht
unding
undurchführbar
undurchlässig
uneben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان