خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ممنوع کردن
[فعل]
untersagen
/ˌʊntɐˈzaːɡn̩/
فعل گذرا
[گذشته: untersagte]
[گذشته: untersagte]
[گذشته کامل: untersagt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ممنوع کردن
منع کردن
مترادف و متضاد
verbieten
verhindern
verweigern
erlauben
(jemandem) etwas untersagen
چیزی را برای کسی ممنوع کردن [از کسی چیزی را منع کردن]
1. Der Lungenfacharzt untersagte mir zu rauchen.
1. متخصص ریه من را از کشیدن سیگار منع کرد.
2. Die Firma untersagt das Rauchen im gesamten Gebäude.
2. شرکت سیگارکشیدن را در تمام ساختمان ممنوع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unterrühren
unterrock
unterrichtsstunde
unterrichten
unterricht
untersagt
untersatz
unterscheiden
unterschenkel
unterschied
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان