خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقاضا کردن
2 . خواستن
[فعل]
verlangen
/fɛʁˈlaŋən/
فعل گذرا
[گذشته: verlangte]
[گذشته: verlangte]
[گذشته کامل: verlangt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تقاضا کردن
خواستن، مطالبه کردن
1.Ich verlange, dass der Schaden von Ihnen bezahlt wird.
1. من درخواست می کنم که شما بابت آسیبی که زده اید [پول] بپردازید.
2.Wie viel verlangen Sie für das Auto?
2. چقدر (پول) برای ماشین میخواهی؟
etwas (Akk.) verlangen
چیزی را تقاضا کردن [خواستن]
sein Recht verlangen
حقش را خواستن
von jemandem etwas (Akk.) verlangen
از کسی چیزی درخواست کردن
1. Er verlangt zu sprechen.
1. او میخواست که صحبت کند.
2. Sie verlangte 200 Euro von ihm.
2. او 200 یورو از او درخواست کرد.
jemand verlangen, dass....
کسی درخواست کردن [خواستن] که...
Ich verlange, dass die Anweisung befolgt wird.
من تقاضا دارم که دستورالعمل دنبال شود.
2
خواستن
نیاز داشتن
jemand am Telefon verlangen
کسی را پای تلفن خواستن
1. Du wirst am Telefon verlangt.
1. تو را پای تلفن میخواستند.
2. Frau Müller, Sie werden am Telefon verlangt.
2. خانم مولر، شما را پای تلفن می خواهند.
etwas (Akk.) verlangen
چیزی را خواستن [نیاز داشتن]
Diese Arbeit verlangt viel Geduld.
این کار صبر زیادی می خواهد.
nach jemandem verlangen
به کسی نیاز داشتن
1. Die Sterbende verlangte nach einem Priester.
1. مرده نیاز به یک کشیش داشت.
2. nach einem Arzt verlangen
2. به یک پزشک احتیاج داشتن
nach etwas (Dat.) verlangen
به چیزی نیاز داشتن
1. Die Kranke verlangte nach einem Glas Wasser.
1. بیمار به یک لیوان آب احتیاج داشت.
2. nach Brot verlangen
2. به نان احتیاج داشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
verlagskaufmann
verlagshaus
verlagerung
verlag
verkürzen
verlassen
verlauf
verlaufen
verlaufsform
verlautbarung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان