خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برچسب
[اسم]
die Vignette
/vɪnˈjɛtə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Vignetten]
[ملکی: Vignette]
1
برچسب
تابلو
1.Der Preis soll vermutlich 60 Euro pro Vignette betragen.
1. قیمت بایستی 60 یورو به ازای هر برچسب باشد.
2.Die Autobahngebühr wird durch den Kauf einer Vignette entrichtet.
2. مالیات بزرگراه به وسیله خرید یک برچسب پرداخت میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
vietnamesisch
vierzigste
vierzig
vierzehntägig
vierzehnte
vikar
viktor
viktorianisch
villa
villenviertel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان