خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ویزیت
[اسم]
die Visite
/viˈziːtə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Visiten]
[ملکی: Visite]
1
ویزیت
بازدید
مترادف و متضاد
Arztvisite
1.Bei jeder wöchentlicher Visite werden verschiedene Tests durchgeführt.
1. در هر ویزیت هفتگی تستهای مختلفی انجام میشود.
2.Die Ärztin macht gerade Visite.
2. پزشک الان ویزیت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vision
visier
visage
virusinfektion
virus
visitenkarte
visuell
visum
vital
vitalität
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان