خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شب زمستانی
[اسم]
die Winternacht
/vˈɪntɜnˌaxt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Winternächte]
[ملکی: Winternacht]
1
شب زمستانی
1.Er sei in einer kalten Winternacht zur Welt gekommen.
1. او در یک شب سرد زمستانی به دنیا آمدهاست.
2.Ich stelle mir vor, er wäre ein Wächter in einer kalten Winternacht.
2. من تصور میکنم که او یک نگهبان در شب سرد زمستانی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
whatsapp
westslawisch
werbeshooting
werbeplakat
werbeanzeige
wohnform
wohnraum
wohnstil
wolkenlos
wortpaar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان