1 . شب زمستانی
[اسم]

die Winternacht

/vˈɪntɜnˌaxt/
قابل شمارش مونث
[جمع: Winternächte] [ملکی: Winternacht]

1 شب زمستانی

  • 1.Er sei in einer kalten Winternacht zur Welt gekommen.
    1. او در یک شب سرد زمستانی به دنیا آمده‌است.
  • 2.Ich stelle mir vor, er wäre ein Wächter in einer kalten Winternacht.
    2. من تصور می‌کنم که او یک نگهبان در شب سرد زمستانی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان