خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تندرستی
[اسم]
das Wohlbefinden
/vˈoːlbəfˌɪndən/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Wohlbefindens]
1
تندرستی
سلامتی
مترادف و متضاد
gesundheit
1.Das Kind muss gut versorgt und sein Wohlbefinden gesichert werden.
1. از این بچه باید خوب مراقبت شود و از سلامتی او اطمینان حاصل شود.
2.Ihre Sorge um mein Wohlbefinden berührt mich.
2. نگرانی شما بابت سلامتی من، من را تحت تأثیر قرار میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zupacken
zielstrebig
rackern
hineinstopfen
nachwürzen
tageslicht
wertschätzung
nebenleistung
benzintank
sonnenfinsternis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان