خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دندانپزشک
[اسم]
der Zahnarzt
/ˈt͡saːnʔaɐ̯t͡st/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Zahnärzte]
[ملکی: Zahnarztes]
[مونث: Zahnärztin]
1
دندانپزشک
1.Der Zahnarzt meinte, dass er zwei Zähne ziehen muss.
1. دندانپزشک میگوید که او باید دو دندان را بکشد.
2.Wir haben letztens einen Zahnarzt verhaftet.
2. ما بالاخره یک دندانپزشک را دستگیر کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
zahn
zahm
zahlwort
zahlungsverkehr
zahlungsmittel
zahnbürste
zahncreme
zahnen
zahnklinik
zahnpasta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان