خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش کردن
[فعل]
zerstreuen
/ˌt͡sɛɐ̯ˈʃtʁɔɪ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: zerstreute]
[گذشته: zerstreute]
[گذشته کامل: zerstreut]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
پخش کردن
پراکنده کردن
مترادف و متضاد
auflösen
ausbreiten
1.Der Wind zerstreut das welke Laub über den ganzen Hof.
1. باد برگهای پژمرده را در تمام حیاط پخش میکند.
2.Die Polizei zerstreute die Menschenmenge aus Sicherheitsgründen.
2. پلیس جمعیت را بهدلایل امنیتی پراکنده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zerspringen
zersplittern
zersetzen
zerschneiden
zerschmettern
zerstreut
zerstreuung
zerstäuben
zerstören
zerstörung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان