خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چیز
[اسم]
das Zeug
/ʦɔɪ̯k/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Zeug(e)s]
1
چیز
وسایل، ماده
1.Das Zeug hieß Donatoniumbenzoat.
1. این ماده "دوناتونیوم بنزوت" نام دارد.
2.das Zeug riecht unangenehm.
2. این چیز [ماده] بوی بدی می دهد.
3.Räum mal dein Zeug hier weg!
3. وسایلت را از اینجا جمع کن!
تصاویر
کلمات نزدیک
zettel
zetern
zerzaust
zerzausen
zerwürfnis
zeuge
zeugen
zeugenaussage
zeugnis
zeugniskopie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان