خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اتفاقی
[قید]
zufällig
/ˈt͡suːfɛlɪç/
غیرقابل مقایسه
1
اتفاقی
تصادفی، تصادفا
1.Hast du zufällig meine Brille gesehen?
1. آیا تصادفا عینک من را ندیدی؟
2.Meine Freundin ist zufällig am gleichen Tag wie ich geboren.
2. دوست من به طور اتفاقی دقیقا در روزی مثل من متولد شده.
3.Wir haben uns zufällig am Bahnhof getroffen.
3. ما همدیگر را اتفاقی در ایستگاه راه آهن دیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
zufuhr
zufrieren
zufriedenstellend
zufriedenstellen
zufriedenheit
zufügen
zuführen
zug
zugabe
zugang
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان