1 . کنار هم گذاشتن 2 . تدارک دیدن
[فعل]

zusammenstellen

/ʦuˈzamənˌʃtɛlən/
فعل گذرا
[گذشته: stellte zusammen] [گذشته: stellte zusammen] [گذشته کامل: zusammengestellt] [فعل کمکی: haben ]

1 کنار هم گذاشتن کنار هم قراردادن

  • 1.Wir haben genug Material, um eine Ausstellung zusammenzustellen.
    1. ما ماده اولیه کافی برای کنار هم قرار دادن در نمایشگاه داریم.
  • 2.Wir müssen die Stühle und Tische zusammenstellen.
    2. ما باید صندلی‌ها و میزها را کنار هم بگذاریم.

2 تدارک دیدن تنظیم کردن

  • 1.eine Reise zusammenstellen
    1. سفری را تدارک دیدن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان