1 . برای آن
[قید]

dafür

/daˈfyːʁ/
غیرقابل مقایسه

1 برای آن در مورد آن، به آن، بابت آن

  • 1.Dafür bekommen Sie es nicht.
    1. بابت آن چیزی دریافت نمی‌کنید.
  • 2.Er bekam 20 Euro dafür.
    2. او بابت آن 20 یورو دریافت کرد.
  • 3.Er bekam eine Auszeichnung dafür.
    3. او برای آن یک جایزه دریافت کرد.
  • 4.Ich möchte einen neuen Computer kaufen. Dafür brauche ich Geld.
    4. من می‌خواهم یک کامپیوتر جدید بخرم. برای آن به پول نیاز دارم.
  • 5.Meine Schwester interessiert sich für Politik. Ich interessiere mich nicht dafür.
    5. خواهر من به سیاست علاقه دارد. من به آن علاقه ندارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان