1 . توصیف کردن 2 . تشریح کردن
[فعل]

darstellen

/ˈdaːʁˌʃtɛlən/
فعل گذرا
[گذشته: stellte dar] [گذشته: stellte dar] [گذشته کامل: dargestellt] [فعل کمکی: haben ]

1 توصیف کردن به تصویر کشیدن، نشان دادن

etwas (Akk.) als etwas (Akk.) darstellen
چیزی را به عنوان چیزی به تصویر کشیدن
  • 1. Der Künstler hat ihn als Clown dargestellt.
    1. هنرمند او را به عنوان دلقک به نشان داد. [به تصویر کشید]
  • 2. Die Städte sind auf der Karte als rote Punkte dargestellt.
    2. شهرها روی نقشه به عنوان نقاط قرمز به تصویر کشیده شدند.
gut/schlecht/... darstellen
خوب/بد/... به تصویر کشیدن
  • Er konnte das Problem sehr gut darstellen.
    او می‌توانست مشکل را خیلی خوب توصیف کند.
auf der Bühne darstellen
روی صحنه به تصویر کشیدن [نشان دادن]
  • Sie haben einen historischen Stoff auf der Bühne dargestellt.
    آنها یک جنس تاریخی را روی صحنه به تصویر کشیدند. [نشان دادند]

2 تشریح کردن

etwas (Akk.) darstellen
چیزی را تشریح کردن
  • 1. Er hat die Sache so dargestellt, als sei er unschuldig.
    1. او ماجرا را آنگونه تشریح کرد که انگار بی‌تقصیر بوده‌است.
  • 2. Er stellt die Argumente dar.
    2. او استدلال‌ها را تشریح کرد.
etwas (Akk.) genau/schnell/gut/... darstellen
چیزی را دقیق/سریع/خوب/... تشریح کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان