1 . بازداشت کردن
[فعل]

festnehmen

/ˈfɛstˌneːmən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: nahm fest] [گذشته: nahm fest] [گذشته کامل: festgenommen] [فعل کمکی: haben ]

1 بازداشت کردن

  • 1.Die Polizei hat einen Mann festgenommen.
    1. پلیس یک مرد را بازداشت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان