خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هارد دیسک
[اسم]
die Festplatte
/ˈfɛstplatə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Festplatten]
[ملکی: Festplatte]
1
هارد دیسک
دیسک سخت
1.Mein Computer hat eine große Festplatte.
1. کامپیوتر من هارددیسک بزرگی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
festnehmen
festmachen
festlich
festlegen
festland
festsetzen
feststellen
festtag
festung
fete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان