1 . فروختن 2 . معامله کردن 3 . رفتار کردن 4 . وابسته بودن 5 . درباره چیزی بودن
[فعل]

handeln

/ˈhandəln/
فعل ناگذر
[گذشته: handelte] [گذشته: handelte] [گذشته کامل: gehandelt] [فعل کمکی: haben ]

1 فروختن توزیع کردن

مترادف و متضاد anbieten verkaufen vertreiben
mit etwas (Dat.) handeln
چیزی را فروختن
  • 1. Herr Huber hat ein kleines Geschäft. Er handelt mit Obst und Gemüse.
    1. آقای "هوبر" یک مغازه کوچک دارد. او میوه و سبزی می‌فروشد.
  • 2. Was macht dein Bruder beruflich? Er handelt mit Südfrüchten.
    2. کار برادرت چیست؟ او مرکبات می‌فروشد.

2 معامله کردن داد و ستد کردن

مترادف و متضاد Geschäfte machen Handel treiben kaufen und verkaufen
etwas (Akk.) handeln
چیزی را معامله کردن
  • Auf diesem Markt kannst du handeln und bekommst die Sachen billiger.
    در این بازارچه تو می توانی معامله کنید و چیزها را ارزان‌تر بخری.
mit etwas (Dat.) handeln
با چیزی [از طریقی] معامله کردن
  • Die Einheimischen handelten mit den Touristen.
    محلی‌ها با توریست‌ها معامله می‌کنند.

3 رفتار کردن

مترادف و متضاد behandeln sich verhalten verfahren
gut/schlecht/ ... handeln
خوب/بد/... رفتار کردن
  • Sie handelte sehr besonnen.
    او خیلی سنجیده رفتار می‌کند.

4 وابسته بودن چیزی مسئله بودن (sich handeln)

مترادف و متضاد betreffen gehen um sich drehen um
um etwas (Akk.) handeln
به چیزی وابسته بودن [مسئله راجع به چیزی بودن]
  • 1. Es dürfte sich wohl um einen Irrtum handeln.
    1. این کاملا می‌تواند به یک دیوانگی وابسته باشد.
  • 2. Es handelt sich darum, wirksam zu helfen.
    2. مسئله راجع به کمک‌کردن موثر است.

5 درباره چیزی بودن

etwas handelt von etwas
چیزی درباره چیزی بودن
  • 1. Das Buch handelt von spannenden Abenteuern.
    1. کتاب راجع به ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز است.
  • 2. Der Film handelt vom Untergang des Rِmischen Reiches.
    2. این فیلم درباره سقوط امپراتوری روم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان