1 . شناختن
[فعل]

kennen

/ˈkɛnən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل گذرا
[گذشته: kannte] [گذشته: kannte] [گذشته کامل: gekannt] [فعل کمکی: haben ]

1 شناختن دانستن

مترادف و متضاد beherrschen Bescheid wissen erkennen gelernt haben identifizieren sich auskennen
etwas (Akk.) kennen
چیزی را شناختن
  • 1. Kennen Sie diese Frau? – Nein, leider nicht.
    1. آیا این خانم را می‌شناسید؟ نه – متأسفانه نمی‌شناسم.
  • 2. Kennen Sie hier in der Nähe ein gemütliches Café?
    2. آیا در این نزدیکی یک کافی‌شاپ دنج می‌شناسید؟
gut/genau/gründlich/oberflächlich/flüchtig kennen
خوب/دقیق/اساسی/سطحی/گذرا شناختن
  • 1. Die Straße kenne ich gut.
    1. من این خیابان را خوب می‌شناسم.
  • 2. Ich kenne ihn nicht gut.
    2. من او را خوب نمی‌شناسم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان