خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اقامتگاه
2 . بازنشستگی
[اسم]
die Pension
/paŋˈzi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Pensionen]
[ملکی: Pension]
1
اقامتگاه
پانسیون
1.Die Pension ist billiger als ein Hotel.
1. پانسیون از هتل ارزانتر است.
2.Im Urlaub haben wir in einer kleinen Pension gewohnt.
2. در تعطیلات، ما در یک پانسیون کوچک بودیم.
2
بازنشستگی
مستمری بازنشستگی
1.Sie ist 67 und bekommt jetzt eine gute Pension.
1. او 67 ساله است و حالا مستمری بازنشستگی خوبی دریافت میکند.
in Pension gehen
بازنشسته شدن
Beamte gehen mit 65 Jahren in Pension.
کارمندان 65 ساله بازنشسته میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
penner
pennen
penizillin
penis
penibel
pensionieren
pensioniert
pensionierung
pensionär
pensum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان