1 . کفش
[اسم]

der Schuh

/ʃuː/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Schuhe] [ملکی: Schuh(e)s]

1 کفش

  • 1.Die neuen Schuhe sind mir zu eng.
    1. کفش‌های جدید برای من خیلی تنگ هستند.
  • 2.In der Wohnung trage ich keine Schuhe, nur Hausschuhe.
    2. من در آپارتمان کفش نمی‌پوشم، فقط دمپایی (می‌پوشم).
  • 3.Zieh die Schuhe aus!
    3. کفش‌ها را دربیاور!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان