1 . گیر کردن 2 . قرار دادن
[فعل]

stecken

/ˈʃtɛkən/
فعل ناگذر
[گذشته: steckte] [گذشته: steckte] [گذشته کامل: gesteckt] [فعل کمکی: haben ]

1 گیر کردن

  • 1.Der Schlüssel steckt.
    1. کلید گیر کرده‌است.
etwas steckt in etwas (Dat.)
چیزی در چیزی گیر کردن
  • Die Räder stecken im Schlamm.
    چرخ‌ها در گل‌ولای گیر می‌کنند.
stecken bleiben
گیر کردن
  • Bist du schon einmal in einem Aufzug steckengeblieben?
    تو تا حالا در یک آسانسور گیر کرده‌ای؟

2 قرار دادن گذاشتن

etwas (Akk.) in etwas (Akk.) stecken
چیزی را در چیزی گذاشتن
  • 1. Den Ausweis habe ich in deine Handtasche gesteckt.
    1. من کارت شناسایی را در کیف دستی‌ات گذاشته‌ام.
  • 2. Sie hat den Ring an ihrer Finger gesteckt.
    2. او حلقه را در انگشت خود گذاشت [کرد].
  • 3. Stecken Sie bitte die Kerzen auf den Leuchter.
    3. لطفاً شمع‌ها را در شمعدانی بگذارید.
  • 4. Stecken Sie den Brief in den Umschlag.
    4. نامه را در پاکت بگذارید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان