خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریز
[صفت]
winzig
/ˈvɪnʦɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: winziger]
[حالت عالی: winzigsten]
1
ریز
خیلی کوچک
مترادف و متضاد
klein
1.Eine Blume wuchs aus dem winzigen Samen.
1. یک گل از یک دانه خیلی کوچک رشد میکند.
2.Wo hast du diesen winzigen Fernsehapparat gekauft?
2. این تلویزیون خیلی کوچک را از کجا خریدی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
winzer
winterwochenende
winterwelt
winterurlaub
wintertyp
winzigkeit
wipfel
wippe
wippen
wir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان