1 . صفحه 2 . صفحه (اینترنتی) 3 . دوره 4 . پیج کردن 5 . شماره‌گذاری کردن
[اسم]

page

/peɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صفحه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ورقه صفحه
مترادف و متضاد folio sheet side
  • 1.For details on how to enter the competition, see page 134.
    1. برای جزئیات درباره اینکه چگونه وارد رقابت شوید، صفحه 134 را ببینید.
to turn to page ...
به صفحه ... رفتن
  • Now turn to page 17 in your course book.
    حالا به صفحه 17 کتاب درسی خود بروید.
a blank/new page
یک صفحه سفید/جدید
  • He tore a blank page from his notebook.
    او یک صفحه سفید از دفترش کند.
the sports/financial pages of the newspaper
صفحات ورزشی/اقتصادی روزنامه
  • I never read the sports pages of the newspaper.
    من هرگز صفحات ورزشی روزنامه را نمی‌خوانم.
توضیحاتی در رابطه با اسم page
معادل فارسی اسم page "صفحه" است. به یک طرف یا دو طرف یک ورقه از کتابی را page یا صفحه می‌گویند. مثال:
".Now turn to page 17 in your course book" (حالا به صفحه 17 کتاب درسی خود بروید.)

2 صفحه (اینترنتی)

مترادف و متضاد web page
  • 1.I printed out a web page about leg exercises.
    1. من از یک صفحه اینترنتی درباره تمرین‌های پا پرینت گرفتم.
  • 2.Our web page had 243 hits this week.
    2. صفحه اینترنتی ما 243 بازدید در این هفته داشت.
توضیحاتی در رابطه با اسم page به معنای صفحه (اینترنتی)
اسم page در مفهوم "صفحه (اینترنتی)" اشاره دارد به اطلاعاتی که بر روی یک کامپیوتر ذخیره شده و به‌صورت یک صفحه برای مخاطبین، بر روی سایت به‌خصوصی در اینترنت منتشر می‌شود. مثال:
".I printed out a web page about leg exercises" (من از یک صفحه اینترنتی درباره تمرین‌های پا پرینت گرفتم.)

3 دوره دوران

مترادف و متضاد era period
a glorious page of
دوره‌ای شکوهمند از
  • It was a glorious page of Arab history.
    آن دوره‌ای شکوهمند از تاریخ عرب بود.
a page in
دوره‌ای از
  • The vote will form a page in the world's history.
    این رأی دوره‌ای از تاریخ جهان را شکل خواهد داد.
[فعل]

to page

/peɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: paged] [گذشته: paged] [گذشته کامل: paged]

4 پیج کردن فراخواندن (با بلندگو یا سیستم صوتی عمومی)، صدا کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیج کردن
to page somebody
کسی را پیج کردن
  • Page Dr Green immediately.
    فوراً دکتر "گرین" را پیج کنید.

5 شماره‌گذاری کردن صفحه‌بندی کردن

مترادف و متضاد number
to page something
چیزی را شماره‌گذاری کردن
  • 1. Have you paged the book?
    1. کتاب را شماره‌گذاری کرده‌ای؟
  • 2. I should have paged my notes.
    2. باید نوشته‌هایم را شماره‌گذاری می‌کردم.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان